حافظ، استاد مهندسی و معماری کلام است
تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۸۷۱۸۶۶
ایسنا/لرستان یک پژوهشگر، شاعر و منتقد ادبی با بیان اینکه حافظ، استاد مهندسی و معماری کلام است، گفت: حافظ به معنای واقعی قله غزل ژرف و عمیق فارسی است چراکه هم عمق غزل فارسی را به اوج خودش رسانده و هم به نوعی آئینهای در برابر تاریخ، هویت، هستی و درون ایرانی در قرون گذشته شده است.
دکتر محمدرضا روزبه در گفتوگو با ایسنا با اشاره به اینکه حافظ قله غزل فارسی است، اظهار کرد: اگر قائل به سه مکتب غزل فارسی در ادوار گذشته باشیم، غزل عاشقانه با سعدی به اوج خود رسیده و غزل عارفانه با مولانا جلالالدین و حافظ با غزل تلفیقی؛ یعنی عشق و عرفان را تلفیق میکند و از این مفاهیم، یک سنتز برجسته و بارز دیگری میسازد به نام غزل حافظانه که قلهنشین غزل فارسی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با بیان اینکه حافظ از سوی دیگر مظهر ناخودآگاه روح جمعی ماست، اضافه کرد: اگر سعدی تَرجمان روح خودآگاه ایرانی است، حافظ و در کنار او مولوی، تَرجمان روح ناخودآگاه ایرانی هستند و به ژرفای اسطورهها و یادهای اساطیری ما راه پیدا میکند.
این پژوهشگر، شاعر و منتقد ادبی با بیان اینکه حافظ، استاد مهندسی و معماری کلام است، ادامه داد: استاد خرمشاهی در تفاوت بین شیوه غزلپردازی حافظ و مولوی میگوید، "مولوی گوهر میپاشد اما حافظ گوهر میتراشد" و این نازل هست بر این که مولوی غزل ارزشمند خود را بدون آن معماری و مهندسی مرسوم، به طور خودجوش عرضه میکند حال آن که حافظ به شکل عجیبی به ساخت، صورت و معماری غزل خود میپردازد.
روزبه با بیان اینکه در تحلیل غزل حافظ به لایههای تودرتو و یک جنبهها و اعماق ناشناختهای برمیخوریم، افزود: هربار غزل را با دیدی عمیقتر بخوانیم لایههای نامکشوفی برما عرضه میشود و به جنبههای دیگری از جادوی ساخت و صورت او دست پیدا میکنیم؛ از این جهت حافظ سرآمد معماران زبان و شعر فارسی است؛ علاوه بر این حافظ به نوعی توانسته بسیاری از مفاهیم ازلی و ابدی روان آدمی را در قالب تغزل، تغنی و مفاهیم دیگر آیینهگی کند، از این جهت باید گفت که حافظ به معنای واقعی قله غزل ژرف و عمیق فارسی است چراکه هم عمق غزل فارسی را به اوج خودش رسانده و هم به نوعی آئینهای در برابر تاریخ، هویت، هستی و درون ایرانی در قرون گذشته شده است.
وی با بیان اینکه غزل حافظ تاثیر چند جانبهای بر هستی و هویت ما دارد، تصریح کرد: غزل حافظ هم تاثیر اخلاقی، روحی و روانی دارد و هم تاثیر جمالشناسانه؛ از یک طرف میتواند درس زندگی به ما دهد؛ "آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا " که این به نوعی درس زندگی در سلوک با انسانهای دیگر است؛ "هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی تا راهرو نباشی کی راهبر شوی"؛ این اشعار همه دعوتگر به تلاش و کمال است و از حیثت جنبههای اخلاقی و تربیتی موثر است و هم به لحاظ اینکه یک پردههایی عمیقتر و مرتفعتر از زندگی و بینش انسانی را به روی ما پدیدار میکند و سطح ذوق و بینش هنری خواننده را بالا میبرد.
این پژوهشگر، شاعر و منتقد ادبی خاطرنشان کرد: با هرخواندن، لایه جدیدی از جادوی کلام حافظ بر ما آشکار میشود و همین، چشمههای متوالی باعث میشود که دید جمالشناسانه ما به شعر، زندگی، طبیعت و اشیاء گسترش پیدا کند و نگاه ما در معرض کشفهای پیاپی قرار گیرد و همین کشفهای پیاپی جلوههای دیگری از زندگی برما آشکار میکند و دید و دریافت ما را از هستی وسعت و عمق میبخشد و این بزرگترین خدمت حافظ به سیر اندیشهگی انسان است.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری مولوی محمدرضا روزبه سعدی حافظ استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی فرهنگی و هنری استانی سیاسی استانی علمی و آموزشی سفر رئیسی به استان فارس منطقه مازندران استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی فرهنگی و هنری غزل فارسی غزل حافظ
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۸۷۱۸۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عیادت از جورج شکور؛ خالقِ سه گانهِ حماسه های ماندگار …
« جورج شکور» که به خاطر کهولت سن زمین گیر و در بستر بیماری است، یک روز قبل، از بیمارستان به منزل منتقل می شود و توسط خانوادهاش قرنطینه کامل و با عنایت زائد الوصفی نگهداری و حتی به کسی اجازه دیدار و ملاقات هم داده نمی شود.
همسر و فرزندان و خویشاوندان نزدیک، استاد را همچون نگینی در بر گرفته اند و پروانه وار و باچهره هایی مالا مال از غم و اندوه ، گرداگرد شمع وجودش می چرخند .
با این وجود با چهرهای گشاده از من استقبال کردند و دعوت به نشستن و استراحت کردند با مختصر پذیرایی وفنجانی قهوه.
بر اساس هماهنگی و موافقت قبلی ، «هاله» دختر فرهیخته اش ، استاد زبان و ادبیات عربی، انگلیسی و فرانسه و «دُلیحبیب» همسر و شریک زندگی اش ، جلوی دوربین قرار می گیرند تا علل و چگونگی عشق ورزیدن «جورج» به پیامبر (ص) و اهل بیت را برایم روایت کنند.
اما پیش از آن، اجازه می گیرم نخست ، بر بالین استاد فرزانه شعر و ادب حاضر شوم تا نسبت به وی ادای احترام کنم و بعد به گفتگویمان بپردازیم.
می پذیرند محترمانه اما تقاضای عدم عکس برداری را می کنند ..
« مادام دُلی» که شصت سال با او همراه و زندگی مشترک، آرام و موفقی داشته، با زیباترین واژگانِ عشق و دلربایی، همسر بیمارش را مورد خطاب قرار میدهد، گویی در دوران یکساله آغازین زندگی زناشویی خود به سر می برد و با تلاشی فراوان سعی می کند میهمانش را معرفی و دیدار دو سال قبلم را به وی یادآوری کند ..
این بزرگمرد هم به سختی، واکنش از خود نشان می دهد و چند ثانیه ای چشمان کم رونق اش را باز می کند و جمله ای که با دشواری می شود مفهوم «مرحبا» را از آن استشمام کرد را حواله مان می دهد.
صحنه اندوهناکی است ، شعر خوانی اش هنگام استقبالش از من در روز اربعین سال ۱۴۰۰ را به یاد می آورم که چگونه عاشقانه سروده های حسینی اش را باز می خواند و می خروشید و با تمام وجودش به مولایش ابراز عشق و ارادت می ورزید .
آن روز حلاوت دیوان«ملحمةالحسین»اش، طمطراق ابیاتش و خوانشِ حماسیاش غوغا به پا کرد :
علی الضَّمیرِ دَمٌ کالنَّار مَوَّارُ
إنْ یُذْبَحِ الحَقُّ، فالذُبَّاحُ کُفَّارُ
دَمُ «الحُسینِ»سَخِیٌّ فی شَهادتِه
ماضَاعَ هَدْراً، به للهَدی أنوارُ
وللشَّهادة طَعمٌ لم یَذُقْهُ سِوَی
الشُّمِّ الأُلَی أقْسَمُوا،إنْ یُظلَمُوا ثارُوا…
بر دل و جان خونی است جوشان و
بسان آتش شعلهور،
اگر حق را سرببرند بیشک قاتلان جنایتکار کافرند.
خون حسین(ع) بخشنده و راهگشاست خونی که هدر نرفت و چراغ روشنگر راه هدایت شد. شهادت طعمی دارد که کسی نچشیده است جز آزادگانی که قسم خوردهاند در برابر ظلم سر خم نکنند و قیام کنند.)
به یاد دارم آن روز را که چگونه این ادیب توانا با حماسه ای وصف ناپذیر و با صدایی رسا و به سان یک مداح تمامعیار اهل بیت شعرش را میخواند گویی که در جمعمان صدها نفر حضور دارند و شنونده او هستند و پای روضه عاشقانه موزون او نشستهاند.
در آخر هم رو به من کرد و خطاب که: «این دیوانِ حسین باید در خانه یکایک ایرانیان وجود داشته باشد»
(خواننگان محترم را به خواندن ماجرای زیبا و به یادماندنی آن دیدار را با عنوان «جورج شکور؛ از حماسه حسین تا حماسه پیامبر» با لینک ذیل توصیه و فرا می خوانم :khabaronline.ir/news/1566500)
بگذریم ..
▫️به ضبط و گفتگو با همسر و فرزند برومند این ابر مداحِ کم همتا می پردازم ؛
از «علی» که علاوه بر خارق العاده بودنش، مردی در منتهای بلاغت در ادبیات عرب است روایتها کرد! از هنگامی که جورج دانشآموز بود و شیفته نهجالبلاغه او شد . پدر ، «علی را همواره به شدت دوست داشته و دارد….علیِ شهید، بزرگمردی از شگفتی های تاریخ است».
از تاثیرگذاری ادبیات فاخر نهجالبلاغه در دوره نوجوانی بر استاد و چگونگی جذب شدن او به علی(ع) و اهل بیت پیامبر اکرم (ص) می شنوم ؛ نکتهای که بیشتر مسیحیان ولایی که با آنان آشنایی داشته و دارم به آن اقرار و تأکید دارند.
از عشق بی انتهای پدر به امام «حسین» روایت کرد.
و «جوان که بود می گفت که اگر در دوران امام حسین(ع) میزیست بیشک به یاری وی میشتافت و در صحرای کربلا همراه امام به شهادت میرسید و اینکه شهادت در کنار امام حسین، افتخار بزرگی است که آرزو داشت نصیبش شود و اکنون هم که به این سن رسیده هنوز این آرزو را در سر دارد و به حرفهایش پایبند است.
همسر و فرزند، از سفرهای جورج به کشورمان و دیدارش با فرهیختگان و بزرگان فرهنگ و ادب و تمدن مان گفتند…
و بالاخره از عشق جورج به همسرش که شاگردش هم بود، نکته ها می شنوم و سرودههایش برای او را ….
و از هر دری سخنی به میان آوردند.
از شنیدن این روایت ها و این همه پند، شگفت زده و به وجد می آیم که پرداختن به این قصه، زمانی دراز و مکانی دیگر را می طلبد و در فرصت و مناسبتی در خور، بدان ها به حول و قوه الهی خواهم پرداخت.
با پایان گفتگوی روایتگری، خواهر زاده اش که یک مقام نظامی است اصرار دارد که من را به «آرامگهِ ابدی» خانوادگی شکور که تنها چند متر با «منزلگهِ دنیوی» ایشان فاصله دارد، ببرد تا سنگنوشته و شاه بیت جورج که زینت بخش اقامتگه آینده اوست را شاهد باشیم و از این گفتار فاخر، پند آموز و پُر مغز همچو او لذت ببرم، دعوتش را با اندوه اجابت می کنم و با زمزمه کردن دلسروده استاد، و ارزوی سلامتی برای ایشان، با میزبانانم خداحافظی می کنم و صحنه های ناباورانه آن روز را در طول مسیر بازگشت، و باز هم با زمزمه دلسروده استاد، مرور می کنم که :
کُن بِنا قَبْرَنا حَنوناً رؤوفاً
ما أشَدّ الظَلامَ تَحْتَ التُرابِ!
لَمْ تَسَعْنا الأقطارُ طولاً و عَرْضاً
کَیْفَ نحیا فی ظُلْمَةٍ و أکُتِآبی؟!
إننی خالِدٌ بِذِکری و شِعْری
وفِعالی وفی قُلوب صِحابی
هذهِ سُنةُ الحیاةِ مَماتٌ
ثُمّ بَعْثٌ فی جَنةِ الأطْیابِ!
جورج شکور
ایلول سنة ٢٠٢٠
با ما در قبرمان مهربان و دلسوز باش،
در زیر خاک چقدر تاریک است!
طول و عرض (گسترهی) کشورها نمیتواند ما را در خود جای دهد، چگونه میتوانیم در تاریکی و افسردگی زندگی کنیم؟!
من در یاد و شعر و کردار و دلهای یارانم جاودانهام.
این است قانون زندگی: مرگ سپس رستاخیز در بهشت عطرها!
جورج شکّور
اوت 2020 میلادی